کد مطلب:90413 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:129

خشم علی برای جلب رضای خدا











سعید بن قیس همدانی گوید: علی علیه السلام را در زمانی غیر مناسب، در سایه ی دیواری دیدم، عرض كردم مولای من، چرا در این وقت از خانه بیرون آمده اید؟ فرمود: از خانه بیرون نیامدم، مگر آنكه مظلومی را یاری كنم و یا بی پناهی را پناه دهم، در آن حال زنی را دیدم كه از فرط ناراحتی می لرزید، با قلب پراضطراب، نزد مولا ایستاده عرض كرد: شوهرم به من ظلم نموده و سوگند یاد كرده كه مرا كتك زند اگر ممكن است به خانه ی ما تشریف آورده وساطت كنید، شاید شوهرم از من بگذرد، مولا، لحظه ای سر به زیر افكند سپس فرمود: به خدا سوگند، تا حق مظلوم را نستانم آرام نخواهم گرفت سپس از آن زن نشانی منزل را خواست، پس از شناسایی منزل، راهی آن شد، چون به در منزل رسید، صاحب خانه را صدا زد، جوانی از خانه بیرون آمد، مولا سلام نموده فرمود: ای جوان از خشم خدا بیندیش و مقام پروردگارت را به نظر آور، تقصیر این زن چه بوده كه او را ترسانده ای؟ جوان مغرور و سبك مغز، بدون رعایت ادب، گفت: شما را با این مساله چه كار؟ به خدا سوگند، اگر خواهم او را كیفر كنم، كیفر خواهم كرد، مولا از حركت بی ادبانه و جسورانه ی جوان در خشم شد، در حالی كه شمشیر یا تازیانه ای كه در جهت تادیب متخلفان از قانون (به تناسب كیفر قانون شكنی) با خود داشت، فرمود: من تو را به معروف امر نموده و از فعل منكر نهیت می كنم، اما تو با گستاخی جواب می گویی، تا فرصت از دست نرفته از عملت توبه كن وگرنه با این شمشیر گردنت را خواهم زد، در آن هنگام مردم جمع شده و درباره ی گذشت از او وساطت می كردند، جوان كه فهمید از عمر او لحظاتی بیش نمانده، پرسید این مرد كیست؟ گفتند: امیر مومنان است، فورا از گناهش پوزش خواسته، به دست و پای مولا افتاده، گفت: مولایم مرا ببخش، از این پس، حق او را رعایت خواهم كرد و از تقصیر او می گذرم، در آن وقت مولا به زن امر نموده تا با اطمینان خاطر به منزل رود و در حالی كه راه بازگشت به خانه را در پیش داشت این آیه را تلاوت می كرد:

[صفحه 422]

«لا خیر فی كثیر من نجواهم الا من امر بصدقه او معروف او اصلاح بین الناس».:

هیچ فایده و خیری در سخنان آنها نیست، مگر اینكه برای صدقه دادن و نیكوكاری و اصلاح میان مردم، سخن سری گوید و هر كس این كار را برای رضای خدا انجام دهد، به زودی خدا او را اجر جزیل كرامت می نماید.

سپس فرمود: سپاس در شان خدای بزرگ است كه مرا توفیق وساطت بین این زن و مرد را كرامت فرمود علی علیه السلام با اینكه مظهر اتم محبت و خوش رویی است اما در مقابل یك عمل نامشروع چنان خشمگین می شود كه گنهكار را به قتل تهدید می نماید.

مردی نادان بر عمر بن عبدالعزیز، خلیفه ی اموی وارد شد و با سخنان نابجا او را به خشم آورد، وی خشم خود را فروخورد و گفت:

اظنك اردت ان یستفزنی الشیطان بعز السلطان فانا لك الیوم ما تنالنی غدا، انصرف، عافاك الله.»:

گمانم این است كه خواستی شیطان نفس، به پشتیبانی عزت سلطنت مرا تحریك نماید و آنچنان بر تو خشم گیرم كه در قیامت معاقب شوم، اما هرگز چنین عملی از من صورت نخواهد گرفت، برو خدا تو را عافیت بخشد.

در خطبه، عبارت (مكظوما غیظه) به صفت مفعولی است و در بحارالانوار به صفت فاعلی نیز آمده است.

با این تفاوت كه اگر كاظما غیظه باشد، از تحقق این مفهوم خبری نیست، چرا كه اسم فاعل در حال عملكرد اخبار از حال و یا استقبال است و اگر «مكظوما» باشد تحقق مفهوم مسلم خواهد بود.

[صفحه 423]


صفحه 422، 423.